تحلیلی در مورد چرایی قطع امید از اروپا
رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ حضرت امام خامنهای در دیدار با هیأت دولت (چهارشنبه ۷ شهریور ماه)، با صراحتِ تمام بر قطع امید از اروپا (بهعنوان راهبرد نظام اسلامی و نه یک اقدام تاکتیکی) تأیید کردند.
اگر چه برای اهل بصیرت دلایل این راهبرد کاملاً روشن است و ملت ایران بارها و بارها چوب اعتماد به اروپا را خورده اما از آنجا که بعد از خروج آمریکا از برجام، خط تبلیغاتیِ ضرورت دلبستن و تکیه به ستون اروپا به جای آمریکا، توسط رسانههای بیگانه و شبکه رسانهای داخلیِ همسو با غرب و نیز برخی از احزاب و جناحهای سیاسی کشور دنبال شده و میشود، بررسی ابعاد فرمان راهبردیِ مذکور یک ضرورت جدّی است.
حضرت امام خامنهای در دولتهای پیشین نیز کراراً بر خیانت بار و احمقانه بودن مذاکره با آمریکا تأیید کرده و صریحاً فرموده بودند: «کسانی که از مذاکره با آمریکا دم میزنند یا الفبای سیاست را نمیدانند و یا الفبای غیرت را بلد نیستند».
تجربه تلخ و گزندهی اصرار دولت یازدهم و مطالبه ۵۰ درصدی رأی دهندگان به آقای روحانی بر اعتماد به یانکیهای آمریکایی و امیدواری به حل همه مشکلات و همزمان، چرخیدن چرخ صنعت کشور و شکوفایی و رونق اقتصادی، لغو تمام تحریمها و حل مشکلات معیشتی مردم؛ از طریق مذاکره با شیطان بزرگ هزینه بسیار سنگینی برای نظام اسلامی و مردم در بر داشته و ۵ سال از طلایی ترین فرصتها را از کشور ما بر باد داد.
اگر چه مؤمن نباید از یک سوراخ دو بار گزیده شود، اما ظاهراً برخی افراد و جناحهای سیاسی واداده و غربگدا بر تکرار خیانت و حماقتِ دلبستن به غرب و فرصتسوزی از طریق مذاکرات خسارتبار، بیهوده و پرهزینه با اروپا پس از ناامیدی از استمرارِ خط سازش با آمریکا، اصرار دارند و بلافاصله پس از خروج آمریکا از برجام نیز، به رغم بیان قاطع رهبری معزز انقلاب اسلامی در ۲۶ اردیبهشت در جمع فرهنگیان که «من به این سه کشور اعتماد ندارم و میگویم به اینها اعتماد نکنید»، باز هم «راهبرد خط سازش با اروپا» را تعقیب میکنند.
مروری کوتاه بر رفتار اروپاییها بویژه انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال ایران در مقاطع مختلف ۴ دهه گذشته نشان می دهد که این سه کشور همواره علیه نظام اسلامی اقدام کرده و همچنان نیز در حال دشمنی و خنجر زدن از پشت می باشند.
حقیقت تاریخی اینست که نظام سلطه متشکل از اروپا و آمریکا، محصول بیش از ۴۰۰ سال تلاش غرب برای تسلط بر کل جهان بوده و «جنگهای بزرگ جهانی»، «قانونی کردن چپاولگری نظام سلطه از طریق ایجاد سازمان ملل»، «تجزیه و ایجاد مرزهای جغرافیایی کشورهای اسلامی مبتنی بر اختلاف»، «ایجاد و تقویت فرق ضاله بهایی و وهایی و…»، «ایجاد غده سرطانی رژیم صهیونیستی در قلب جهان اسلام» و… همه و همه میوههای شجره خبیثه نظام سلطه است و جدا دانستن اروپا از نظام سلطه و تکیه کردن و اعتماد به آنان بیتردید اگر ناشی از وطنفروشی، خیانت، جاسوسی و همراهیِ هدفمند در راستای ترجیح منافع اروپا بر ایران نباشد، بیشک ناشی از «بیبصیرتی»، «حماقت»، «ترجیح منافع فردی و باندی بر منافع نظام» و… است.
اروپاییها در طول چهار دهه گذشته همواره دستیابی ایران به ثبات و آرامش و نیز گسترش عمق راهبردی نظام اسلامی بر منطقه غرب آسیا را به منزله پایان نظام سلطه و به صدا درآمدن ناقوس مرگ برای خود دانسته و بر اساس خوی کثیف استعماری در جهت نابودی جمهوری اسلامی ایران حرکت کرده و در راستای تحقق این تفکر فرعونی خود، لحظهای درنگ نکرده و نخواهند کرد.
کارشناسان داخلی و خارجی نیز بر این باورند که اتحادیه اروپا بهزودی از تحریم های ادعایی آمریکا تبعیت کرده و روند همکاری آنها با ایران طی یک دوره کوتاه و حداکثر شش ماهه تا یکساله به حداقل خواهد رسید.
ملاحظه: در هر حال رفتار اروپا و آمریکا علیه ایران کاملاً مهندسی شده، هماهنگ، همسو و مبتنی بر تفکر قرون وسطایی جنگهای صلیبی است و جمهوری اسلامی ایران در عین حالی که برای بسط و گسترش روابط خود با تمامی کشورهای جهان و از جمله کشورهای اروپایی در چارچوب قانون اساسی و در راستای حفاظت از امنیت و منافع خود تلاش میکند، بر این باور قطعی و خدشه ناپذیر است که دل بستن و اعتماد به اروپا و امید به حل مشکلات کشور از طریق برجام اروپایی، به انهدام فرصت ها و تضعیف اقتدار نظام اسلامی ختم شده و با خلق فرصت برای اروپاییها و نظام تفرعن سلطه، ما را در دستیابی به اهداف خود و تأمین منافع ملی با مشکلات جدّی مواجه خواهد ساخت.
نکته مهم و راهبردی در این خصوص، فضاسازی جریان های منفعل و وادادهِ داخلی است که به دلیل خالی بودن دست شان از اقدامات قابل ملاحظه، با انجام عملیات روانی قصد دارند تا ارتباط با اروپا را بعنوان یک دستاوردِ مهم جلوه دهند درحالی که جز فرصت سوزی و از دست دادن منابع داخلی بیشتر، نتیجه ای نخواهد داشت.